باران محبت
حق تعالی چون اصناف موجودات میآفرید، وسایط گوناگون در هر مقام بر کار کرد. چون کار به خلقت آدم رسید، گفت انی خالق بشرا من طین» خانه آب و گل آدم من میسازم. جمعی را مُشتبه شد گفتند: نه همه تو ساخته ای؟»
اصناف: ج صنف، انواع، گونه ها / وسائط: ج واسطه، ابزارها / مَقام: جایگاه، موضع / بر کار کرد : به کار برد / إنّی خالقٌ بشراً مِن طین : من بشری از خاک میآفرینم، تضمین / خالق: آفریننده / طین: خاک / مشتبه: به اشتباه افتادن، اشتباه کننده/ خانه آب و گل آدم: کالبد انسان / نه همه تو ساخته ای: آیا تو همه را نساخته ای؟ ، استفهام انکاری/
بازگردانی: خداوند زمانی که انواع موجودات را میآفرید در ساختن هر چیز از واسطه و وسیله ای استفاده کرد. وقتی نوبت به آفرینش انسان رسید، فرمود من بشری از گل میآفرینم. آب وگل (جسم) انسان را بدون واسطه خلق میکنم. گروهی به اشتباه افتادند و گفتند: مگر همه موجودات را تو نیافریده ای؟!
گفت: اینجا اختصاصی دیگر هست که این را به خودی خود میسازم بی واسطه، که در او گنج معرفت تعبیه خواهم کرد.
معرفت: شناخت، عشق، درک حقیقت / تعبیه : جاسازی، قرار دادن
بازگردانی: این جا مختص من است. من به تنهایی آن را میسازم؛ زیرا در آن گنج شناخت جاسازی خواهم کرد.
پس جبرئیل را بفرمود که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور. جبرئیل-علیه السلام- برفت؛ خواست که یک مشت خاک بردارد. خاک جبرئیل را گفت: ای جبرئیل چه میکنی؟
گفت: تو را به حضرت میبرم که از تو خلیفتی میآفریند.
حضرت: بارگاه، آستانه، پیشگاه
بازگردانی: پس خداوند به جبرئیل فرمان داد که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیار. جبرئیل (ع) رفت و خواست که یک مشت خاک از زمین بردارد. خاک به جبرئیل گفت: ای جبرئیل چه کار میکنی؟ – جبرئیل گفت: تو را به بارگاه خداوند میبرم که از تو جانشین میآفرینند.
خاک سوگند برداد به عزت و ذوالجلالی حق مرا مبر که من طاقت قرب ندارم و تاب آن نیارم. من نهایت بعد اختیار کردم که قرب را خطر بسیار است.
عزّت: گرامی بون / ذوالجلالی: بزرگواری / طاقت: توان / قرب: نزدیکی / تاب: تحمل / نهایت: پایان / بعد: دوری / قرب، بعد: تضاد / اختیار کردم: برگزیدم
بازگردانی: خاک قسم داد و گفت به گرامی بون و بزرگواری خداوند تو را سوگند می دهم که مرا همراه خود نبر؛ زیرا من توان نزدیکی به خداوند را ندارم و آن را تحمل نمیکنم. من پایان دوری را برگزیدم زیرا در نزدیکی خطرهای بسیاری هست.
جبرئیل ,خاک ,تو ,کار ,یک ,خداوند ,یک مشت ,مشت خاک ,تو را ,را به ,به جبرئیل
درباره این سایت